مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیهالسلام
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست از چه در خـیـمه بـماند اگر او میداند چشم در راه غـزالان حـرم آبلههاست؟ آفتاب است که از زین به زمین افتادهست! شیهۀ اسب یقـیناً خـبر از زلـزلههاست نه که هنگام نماز است، عمو در سجدهست نکـنـد وقت به پـا داشـتن نافـلـههاست؟ این طرف محفل پر اشکترین زمزمههاست آن طرف مجلس پر شورترین هلهلههاست به یتـیـمی ز نـوک تـیر، محـبّت کردن جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرملههاست! خـواسـتـنـد آیـنــۀ بــاغ شـقـایـق بـاشـد سیـنـهای که پـر آواز پر چلچـلههاست |